خلاصه : این سریال روایتگر اوضاع ایران در سالهای حکومت رضاشاه پهلوی و ماجرای کشف حجاب است.
«فرخ باستانی» جوانی ایرانی از طبقه فقیر جامعه است. او پس از تحصیل در مدرسه دارالفنون تهران، برای ادامه تحصیل به پاریس می رود. پاریس در روزهای پس از جنگ جهانی اول شرایط سختی دارد. این وضعیت فشار زیادی به فرخ می آورد. او طی حوادثی با دختری ایرانی ـ فرانسوی ) به نام بلانش آشنا می شود که از پدری فرانسوی و مادری ایرانی متولد شده است. فرخ طی ماجراهایی با بلانش ازدواج می کند و موفق می شود سمت منشی گری «حسن تقی زاده» سفیر وقت ایران در پاریس را در فاصله سال های ۱۹۳۳ تا ۱۹۳۴ به دست آورد. تقی زاده هنگام بازگشت فرخ باستانی به ایران، طی نامه ای خطاب به «علی اصغر حکمت» وزیر فرهنگ و معارف توصیه می کند از فرخ در دستگاه حکومت استفاده کند. حکمت نیز به «محمود جم» وزیر داخله توصیه فرخ را می کند و به این ترتیب فرخ باستانی به سمت فرماندار یک شهرستان کوچک کویری با نام «سامان» منصوب می شود. فرخ پس از حضور در آن شهرستان به مرور اقدام به تخریب بافت سنتی شهر و جایگزین کردن آن با خیابانی مدرن و مغازه هایی جدید می کند. حضور همسر فرانسوی او در آن شهر کوچک و مذهبی نیز به مرور باعث بروز تغییراتی در شهر می شود. چندی بعد با صدور فرمان کشف اجباری حجاب بانوان، اتفاق های تازه ای در شهر سامان رخ می دهد.